پارت سیزدهم: شوک

سلام. میدونم منتظرین ولی من باید قبل از شروع ور ورامو بکنم. هر کسی ناراحته رد کنه ورورامو... بهم بر نمیخوره (دارم مث چی دروغ میگم.) خب... حقیقت اینه که من وقتی روی کاغذ مینویسم، خیلی ادبی تر و متفاوت تر مینویسم، اصلا قابل مقایسه با این فیک نیست و این فیک رو از اول تو گوشی تایپ کردم که لحنش مثل بقیه داستانای توی کاغذم، ادبی نشه... ولی پارت قبل که میشد پارت هیونگ، اونو تو لپتاپ تایپیدم. و توی لپتاپ، شدت ادبی بودن متنم میشه یچیزی بین گوشی و کاغذ... الانم تو لپتاپ دارم مینویسم. پس اگر تغییر مدل نوشتن رو حس کردید دلیلش اینه و خب خیلی اذیت میشدم اگه میخواستم همرو با یه لحن بنویسم ینی دائما توی گوشی... پس کنار بیاید:) دمتون گرم. خب یسری حدسا واسه ی هیونگ زدین پارت قبل. برای اون عزیزانی که چه توی کامنتا چه توی واتسپ، هر حدسی غیر از شوگا و هوپ زدن، باید بگم که به خودتون رحم نمی کنید به من بدبخت بکنین. تهیونگ که تو خونه ش بیهوشه، چجوری گفتین تهیونگ هیونگه؟ بعد تهیونگ چجوری هیونگ خودش باشه؟ و در مورد جیمین:/ جین جیمین رو نمیشناسه؟ اون عشقایی که گفتن نامجون هم.... خب نامجون بدبخت توی زندانه. ولی یکم فکر کنیننننننننننننن جین اون طرفو نشناختتتتتتتتتتتتت..... جین نامجونو میشناسه پس قطعا نامجون نیست.
اون کسیم که گفت کوک... من سکوت میکنم... خودتون تو کامنتا توجیهش کنین.😐😂عاشق خلاقیتتم.
در کل ممنون از همه ی کسایی که کامنت گذاشتن و حدس زدن چه تو واتپد چه واتسپ... و باید بگم اگر این پارت هم کامنت نذارین میتونین خودتونو مرده فرض کنین:) لاو یو آل
و اینکه من نمیدونم توی کره مجازات اعدام دارن یا نه یا یسری قانونا... پس اگر چیزی دیدین تو داستان که توی کره نبود، سعی کنید تصورش کنید چون برای روند داستان لازمه...
و این تغییر لحنمم بخاطر تایپ تو لپتاپه دیگه.... بریم که شروع کنیم داستانو. فقط اینکه من الان 338 کلمه حرف زدم و تعداد کلماتی که اخر پارت مینویسم، حتما این صحبتای اولمو ازش کم میکنم نگران نباشید.
***
فلش بک 
در خونه ش به صدا در اومد. با چشمای قرمز بلند شد و در رو باز کرد و با دیدن هیونگش... دوستش... کنار اون مرد دهنش باز مود.
-نامجون هیونگ شما با اون...؟
نامجون لبخندی زد و کنار گوشش گفت:
-همسرمه
دهن تهیونگ اندازه ی یه بشقاب باز شد و...